ساکنان همه شهرها و روستاها مایلند به صفتی متمایز، شناخته شوند. بخش عمدهای از این صفات مرتبط با حوزه فرهنگ و هنر، فناوری و گردشگری است. معماری، هنرهای سنتی، سابقه تاریخی، آیینها و رسوم، شخصیتها و مفاخر، غذاهای سنتی، زبان و گویش، طبیعت متمایز و... برخی از این عناوین هستند.
پیکره یک شهر را «جسم» و «جان» آن تشکیل میدهد و شهرهای انسانمحور به جان و روح شهر توجّه دارند. در یک کلام برای جلب رضایت شهروندان، در کنار خدمات متعدد و متنوع شهری، نیاز به محصولات و خدمات هنری فرهنگی باید برآورده شود. نیازی که مطالبه جدّی ساکنان شهرها به خصوص نسل جوان است.
تجربه شخصی همه ما از سفر به شهرهای مختلف دنیا، نشان میدهد که “گذرهای فرهنگ و هنر” به عنوان محل عرضهی بیواسطه آثار هنری به شهروندان، خاطرهای ماندگار در ذهن شهروند و گردشگر ایجاد میکند. تلطیف فضای زمخت شهری، جان دادن به کالبد شهری، عرضهی بیواسطه هنرها و آثار خلاقه هنرمندان به مشتریان و مخاطبان، گفت و گوی فرهنگی در بستر یک بازار هنری، تغییر و ارتقای ذائقه مشتریان، و… از عینیترین تاثیرات گذرهای فرهنگ و هنر است.
اما پرسش اساسی اینجاست که شهرداریها و نهادهای فرهنگی چه تأثیری بر شکلگیری و یا عدم شکلگیری این بازارهای هنری در شهرها دارند؟ اگرچه در شهرهای بزرگ دنیا که با چنین رویکردهایی شهرت بینالمللی پیدا کردهاند، شهرداریها از اصلیترین نهادهای عهدهدار طراحی و اجرای چنین برنامههایی هستند، اما در ایران این نقش برای شهرداریها همچنان مغفول مانده است و تجارب اندک موفق نیز، مجالی برای توسعه پیدا نکرده اند. در حوزه مدیریت فرهنگی نیز، باید مدل حکمرانی در عرصه فرهنگ و هنر، با تغییرات جدی رو به رو شود و از “تصدی گری” فاصله گرفته و به “تسهیل گری” در حوزه فرهنگ و هنر روی آورد.
متأسفانه در کشور ما گذارهی «اقتصاد هراسی» به طور جدّی وجود دارد و شوربختانه چند دهه این تلقّی و تصوّر که فعالیت اقتصادی به ویژه در حوزه فرهنگ و هنر مذموم و ناپسند است، بر ذهن و جان مدیران و هنرمندان و… سیطره داشته است. این در حالی است که حجم بازار هنر و فرهنگ در مقایسه با حجم بازار سایر خدمات و صنایع و مشاغل، بسیار ناچیز و محدود است.
اگر فرهنگ و هنر را شاخصی جدّی در زندگی شهری امروز بدانیم و حق مشارکتجویی، امیدواری و خودشکوفایی برای شهروندان قائل باشیم، نقش نهادهای شهری و فرهنگی در کنار همدیگر، نقشی سهیلگر و نه مداخلهگر است.
عمده اهالی فرهنگ و هنر توانایی اقتصادی کافی برای راهاندازی مکانی برای کسب و کار و محل عرضه آثار خود را ندارند، دولت به ویژه وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و شهرداریها می توانند فرصتها، تسهیلات و زمینههای لازم برای عرضه و رونق آثار هنری ایجاد کنند، تجربهای که طی سالیان متمادی در سایر کشورها محقق شده است.
شهرهای ایران را می توان به چند دسته تقسیم کرد؛ آنهایی که از سالیان دور و دههها پیشتر به دلیل مناظر بکر طبیعی یا آثار بینظیر تاریخی به شهرت بینالمللی دست یافتهاند که البته همچنان با اتکا به همان شهرت سابق به راه خود ادامه میدهند .شهرهایی که منابع طبیعی غنی دارند و به همین واسطه، صنایع در آنها شکل گرفتهاند. شهرهایی که هیچیک از موهبتهای مورد اشاره را دارا نبوده اما ذهن خلاق ایرانی، آنها را با خلق صنایع دستی چشمگیر در دنیا معروف ساخته است و موجب شهرت صنایع دستی ایرانی به عنوان بخشی از صنایع خلاق در دنیا شدهاند.
از یک منظر، شهرهای مهم مذهبی و تاریخی، شهرهای گردشگرپذیر، شهرهای صنعتی و دانشگاهی که مهاجرپذیرند، شهرهای خلّاق که از سوی سازمان یونسکو انتخاب شدهاند، شهرهای مرزی و… گزینههای خوب و اولویتدار برای ایجاد و راه اندازی گذرهای فرهنگ و هنر در کشورمان هستند.
باید این پرسش را هم پاسخ داد که تاثیر “گذر فرهنگ و هنر” بر عرضه آثار هنری چیست؟ سالهای سال است که توازنی بین «تولید هنری» و «توزیع و بازاریابی» آن وجود ندارد. ما در کشورمان با رشد فزاینده تولیدات فرهنگی هنری در سطح و کیفیت مختلف و متفاوت رو به رو هستیم، حتی نسلهای جدید از هنرمندان و فرهنگوران به امر تولید هنری اهتمام جدّی دارند امّا عنصر مهم بازاریابی (داخلی و خارجی) از سوی سیاستگذاران، هنرمندان و صنوف هنری آنچنان که باید، جدّی گرفته نشده است. ایران از نظر دارایی، توانگری و تولید و فکر خلاق از جمله انگشتشمار کشورهای غنی در حوزه فرهنگ و هنر است اما به لحاظ بازاریابی برای بهرهگیری از این امکانات و خلاقیت حتی در عصر شبکههای اجتماعی از جمله کشورهای بسیار ضعیف در دنیاست. ایران نه در دوره بازاریابی سنتی، نه در دوره بازاریابی مدرن، و نه حتی در عصر قدرت شبکههای اجتماعی بیشتر از آنکه تصور شود نتوانسته، یا نخواسته که از این فرصتها استفاده نماید.
گذرهای فرهنگ و هنری کمک بزرگی به بازاریابی آثار فرهنگی هنری میکنند و تا حدودی میتوانند این ضعف را جبران کنند. مطالعه و تحقیق تجارب موفق کشورهای دیگر نیز در این حوزه حائز اهمیت است. هر چند کشورها و جوامع، فرهنگ و ارزشها و اقتضائات خاص خودشان را دارند امّا بهرهگیری و بومیسازی تجارب موفق، به رشد و توسعه فرهنگی ایران کمک میکند.
با رشد اقتصاد دیجیتال و اهمیت نقش پلتفرمها به خصوص در دوران کرونا، باید به این مهّم توجه داشت که گذرهای فرهنگ و هنر در شهرها، به زیست بوم جدید (اقتصاد دیجیتال) متصل شوند و ایجاد این زیرساختها، نیاز به حمایتهای دولتی و شهرداریها دارد.
ایران امروز بیشتر از هر زمان دیگری نیازمند توجه به اقتصاد صنایع خلاق و اقتصاد مبتنی بر تجربه غنی متکی بر فرهنگ و هنر است تا بتواند از عصر اقتصاد نفتی به سلامت عبور کند. یک مساله نادیده گرفتن اقتصاد در این حوزه و شاید در اولویتنبودن آن برای تصمیمگیران کشور است و یک مساله بیدانشی مدیران امر و عدمبکارگیری متخصصان است؛ شاید بهتر است بگوییم دغدغه حاضر فارغ از اینکه چه نهادی مسئول باشد، به کارگیری مدیرانی است که دغدغهای جز ایران برای ایرانی نداشته باشند.
به عنوان یکی از فعالان حوزه فرهنگ که بیش از دو دهه فعالیتها، سیاستها و رویکردهای فرهنگی کشور را دنبال میکند، خرسندم که در دورهی جدید مدیریت «موسسه کمک به توسعه فرهنگ و هنر» حمایت از ایجاد و تأسیس گذرهای فرهنگ و هنر، مبتنی بر نگاه علمی و تعامل با شهرداریها و مدیران شهری، در مرکز توجه این موسسه قرار گرفته است.
به امید تقویت و تداوم این رویکرد تأثیرگذار و به امید ایرانی سرافراز و پرامید مبتنی بر دانش و هنر و خلاقیت.